اولین سحرِ بعد از تدفین خیلی سخت است آن هایی که چشیده اند بهتر می‌دانند.

فکر کن عزیزت را به خاک سپرده باشی، بعد از یک روزِ دردناک و طولانی با چشم های محزون و بر خون نشسته ، در حالی که دیگر رمقی برایت باقی نمانده است خواب چشم هایت را برباید

یک دفعه چشم باز می‌کنی می‌بینی صبح شده، نگاهت می‌افتد به پارچه های مشکی، به ظرف های خرما و حلوا، به ربان کنار عکس عزیزت، به لباس مشکی بر تن خانواده ات شاید هم از صدای گریه های یک نفر بیدار شوی چند نفر از اعضای فامیل و دوست و آشنا را می‌بینی که کنارتان مانده اند تا کمک‌حال و مونس‌تان باشند؛

ناگهان تمامی لحظات روز قبل در برابر چشمانت جان می‌گیرد 

این صبح ها خیلی سخت است، اگر کسی که رفته "مادرِ خانه" باشد هزاران بار سخت تر

ساعات عجیبی دارد این سحرگاه امیرالمومنین (علیه السلام) و فرزندان از تشییع بی صدای شبانه بازگشته اند، هر کدام از بچه ها یک گوشه از خانه غریبانه و بی رمق اشک می‌ریزد، باید اولین نماز صبح بدون مادر را خواند یعنی کسی کنارشان مانده است تا این روزها کمک حال و تسلّی بخششان باشد؟

چقدر این سحر برای آل الله سخت خواهد گذشت چقدر


پ.ن: خدایا! به حق این مظلومانه ترین سحر، شامِ تاریکِ روزگارِ ما را با ظهور فرزند بزرگوارِ حضرتِ مادر به شکوه‌مند ترین و زیباترین سحر مبدل کن


تو را چنان که تویی دوست دارم

روایتِ سختِ خواهرانگی و یا "چه حکمتی ست در این مردن؟"

من مانده ام مهجور از او

های ,یک ,سخت ,صبح ,چشم ,بی ,خیلی سخت ,بعد از ,بچه ها ,از بچه ,کدام از

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوال و تمرین دبستان یادداشت های محمد عرفان بهنام پور آشپزی – پیمانکار تهیه غذا (کیترینگ) آموزش کسب درآمد از اینترنت بدون سرمایه یادداشتهای طلبگی تولید و عرضه محصولات ارگانیک روانشناسی دین نویسنده مـداد سفید گروه صنعتی ایراماشین