در ظاهر تو هیچ شباهتی به مارشمالو ها نداری، یعنی اصلا من آنقدر مارشمالو نخورده ام که بتوانم شباهت هایش را با تو تشخیص بدهم اما نمیدانم چرا یک جایی در انتهای ناهشیارم تو به مارشمالوها گره خوردی.

اولین بار که مامان برایمان مارشمالو خرید توی یک پلاستیک دراز بود که رویش عکس چند تا خرس رنگی رنگی کشیده بودند.

من و برادرم ذوق کرده بودیم، اولین بار بود که یک چیز پیچ پیچی نرم رنگی رنگی دراز میدیدیم که به محض گذاشته شدن در دهان آب میشود. 

عیشِ کوتاه و هیجان انگیز و به خاطر ماندنی و غیرمنتظره ای بود. انقدر که عکس آن خرس ها را با قیچی از روی پلاستیک جدا کردم و سال ها نگهشان داشتم تا هر وقت نگاهشان میکنم یاد آن مزه ی جدید جادویی بیفتم!

حالا که فکر میکنم شاید حق داشته باشم که تو را در ناهشیارم کنار مارشمالو ها ببینم، یا شبیه رویاهای شیرینی که به محض رسیدن به قسمت های خوبش آدم بیدار می‌شود، یا کنار گل های نرگس که با تمام نرگس بودن هایشان تا به عطرشان که در اتاقت پیچیده عادت میکنی می‌روند.

علی ای حال بگذریم عرضی نبود غیر از آنکه بگویم:

دلم برای مارشمالوهای بچگی ام تنگ است و تو!



پ.ن: میتوانید مرا با مخاطب های خودتان بخوانید. این متن ها مخاطب خاصی ندارند. وما ندارند.

تو را چنان که تویی دوست دارم

روایتِ سختِ خواهرانگی و یا "چه حکمتی ست در این مردن؟"

من مانده ام مهجور از او

تو ,ها ,رنگی ,مارشمالو ,یک ,ام ,است و ,تنگ است ,و تو ,را با ,به محض

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به وبلاگ بهنام نجم الدین خوش آمدید کفسابی، نماشویی، پیچ و رولپلاک نما فروشگاه اینترنتی آلیار اتوکلاو دندانپزشکی و ظرفیت های مختلف موجود این محصول در بازار عدالت کالای خواب رامش خواب 00:00 دکوراسیون مغازه چربی گیر پلی اتیلن , قیمت چربی گیر پلی اتیلنی یادگیری برنامه نویسی مقدماتی